معنی غرض ورز در فرهنگ لغت هوشیار

بد خواه آنکه غرض دارد غرض پرست

معنی غرض ورز در فرهنگ واژه مترادف متضاد

باغرض، غرض پرست، غرض جو، غرض دار، غرض ران، غرضمند، کین توز، مغرض

فرهنگ لغت هوشیار

فرهنگ واژه مترادف متضاد

به کار بردن غرض، غرض رانی، دشمنی

(غَ رَ وَ)

غرض ورزیدن. غرض رانی. اعمال غرض. به کار بردن غرض. رجوع به غرض و غرض ورزیدن و غرض رانی و غرض راندن و غرض داشتن شود

(دِ مَ دَ)

به کار بردن غرض. غرض راندن. غرض ورزی. رجوع به غرض و غرض ورزی و غرض رانی و غرض راندن و غرض داشتن شود

رو پایی (ویژگیهای دستوری و فرهنگ واژه های گیلکی) حالت و کیفیت غرض پرست غرض ورزی

غرض به کار بردن اعمال غرض کردن غرض ورزی کردن

((~. وَ))

به کارگیری نیت های کینه جویانه، دوری از انصاف و بی طرفی

بداندیشی

شخم کناره های زمین که به دلیل نداشتن میدان کافی خیش در دفعه